گذشت ماه عبادت، دعا کم آوردیم
برای روح و دل خود جلا کم آوردیم
برای ما که همیشه مریض احوالیم
گذشت ماه خدا و دوا کم آوردیم
به فکر جلب رضایت ز این و آن بودیم
برای جلب رضای خدا کم آوردیم
اگر چه بود دل ما همیشه در مشهد
ولی به وقت زیارت، رضا کم آوردیم
برای گشت و سیاحت پیاده پا رفتیم
برای رفتن کرب و بلا کم آوردیم
گذشت بار دگر ماه بندگی خدا
برای گفتن حمد و ثنا کم آوردیم
برای خواندن آواز خوش صدا اما
برای خواندن قرآن، صدا کم آوردیم
به زیر بار گناهان چنان کمر خم شد
که زیر بار گناهان عصا کم آوردیم
درست از خود افطار تا سحر خوردیم
چنان که جیره و آب و غذا کم آوردیم
ز بس برای خلایق نماز شب خواندیم
برای مکر و تظاهر، ریا کم آوردیم
برای حقه زدن بر اهالی دنیا
عصیر و شیره و شهد و حنا کم آوردیم
گناه ماست اگر می شود بلا نازل
به لطف خالق سبحان، بلا کم آوردیم
چنان به راه خطا می زدیم گام مدام
که راه خاکی سهو و خطا کم آوردیم
اگر چه در صف اول نماز می خواندیم
برای حال خوش و با صفا کم آوردیم
برای یاری ظالم هماره کوشیدیم
برای یاری آل عبا کم آوردیم
امید ما شده بود ای خدا به یاس بدل
پر از هراس به وقت رجا کم آوردیم
گذشت عمر به دنبال ماجراجویی
چنان که حادثه و ماجرا کم آوردیم
برای جمع زر و مال عمرمان طی شد
برای محشر و روز جزا کم آوردیم
عموم را به سوی راه حق فرا خواندیم
برای خویش ولی رهنما کم آوردیم
به هر که بود میّسر زدیم تهمت ها
که ظنّ و وهن و گمان، افترا کم آوردیم
خدا برای عبادت نموده ما را خلق
گذشت ماه عبادت، چرا کم آوردیم؟
هوای عرش به سر بود و خاک شد مانع
ببین ز روی زمین تا کجا کم آوردیم
برای فانی دنیا چقدر کوشیدیم
برای عالم دارالبقا کم آوردیم
برای گریه بر احوال خویشتن، یارب
دو دیده بود مهیا، عزا کم آوردیم